حسرت خوردن 3
این مطلب ادامه ی مطلب حسرت خوردن است که می توانید شماره های یک و دو را در همین وبلاگ پیدا کنید. حسرت خوردن ، شماره 3 نیاز به خاص بودن باعث میشود چیزی را در مورد خودمان نبینیم، ارزشش را دارد که بدانیم این چیست که نیازِ به خاص بودن آن را میپوشاند ــ یعنی به غیر از فانیبودن محتوم زندگیهایمان؛ چه چیزی است [یا چه کسی است] که نیاز به خاص بودن نمیگذرد آن چیز یا آن شخص باشیم. این پرسش، اساساً، همان پرسشی است که روانکاوری ابداع شده تا بدان پاسخ دهد: موجودی که هیچ چیز خاصی نیست، چه نوع لذتهایی را میتواند تجربه کند. درست زمانی که وعدهی نامیرایی، برگزیده بودن جای خود را به زندگی غنیتر ــ آن طور که ما میگوییم، وعدهی سهم بیشتری داشتن از زندگی ــ میدهد، زندگی نزیسته بدل به نوعی احساس حسرت و پشیمانی در آن زندگیای میشود که تنها به واسطهی یک چیز مشروعیت مییابد: میل به زیستن آن. برای جماعت مدرن، که به واسطهی انتخابهایشان با احتیاط در زندگی قدم بر میدارند، زندگیِ خوب زندگیای است که به طور تمام و کمال زیست شده باشد. ما به شیوهای جدید، نسبت به چیزی که در زندگی گم کر