جریان گیم استاپ چه بود
گیم استاپ یک شرکت خرده فروشی آمریکایی بود که در عرض یک ماه سهام آن حدود 100 برابر رشد کرد. این رشد موجب ضربه خوردن به گروهی از سرمایه گذارانی شد که نزدیک به 40 میلیارد دلار سرمایه از دست دادند. اما چطور رشد سهام برای یک شرکت موجب ضربه خوردن به سرمایه گذاران دیگر میشود؟ و چطور سهام یک شرکت زیان ده در مدتی کوتاه صد برابر شده است؟ این سوالهایی است که در این متن به آنها پاسخ خواهیم داد.
قبل از بررسی مورد گیم اسپات باید در مورد واژه
shorters توضیح دهیم. در بازارهای بورس فرایندی وجود دارد که شما به جای
خرید و فروش سهام میتوانید روی سقوط یک سهام شرط بندی کنید؛ به افرادی که چنین
کاری می کنند shorter می گویند و به این فراید shorting یا short selling میگویند. معمولا شرکت های هج فاند
hedge fund، افراد متخصص مالی و غیره به سمت
چنین فرایندهایی میروند.
ارزش کل سهام شرکت گیم
اسپات چند ماه پیش حدود 100 میلیون دلار بود. حساب های سالانه ی این شرکت نشان میدهد
که طی سالهای اخیر این شرکت هر سال حدود 6 میلیون دلار ضرر کرده است. این یعنی
شرکت هر ساله حدود شش میلیون دلار سرمایه از دست داده است. برای همین یکی از شرکت
های نگون بختی بود که زیر ذرهبین شورترها رفته بود. شورتر ها حدود 40 میلیارد
دلار سرمایه روی شکست شرکت گیم اسپات شرط بسته بودند. در چنین شرایطی می گویند که
شورت ها بیش از ارزش خود شرکت روی شکست آن شرط بسته اند. یعنی شرکتی که صد میلیون
دلار ارزش دارد، نزدیک به چهل میلیارد روی شکست آن شرط بسته شده است. در دوران
قرنطینه سراسری چندین جوان در سایت ردیت Reddit شروع کردند به تبلیع علیه شورترهایی که گیم استاپ را زیر فشار
گذاشته بودند. سایت ردیت نوعی شبکه اجتماعی است که بین متخصصان جایگاه ویژهای
دارد. این گروه استدلالهای بسیاری میآوردند که ریشه در اعداد و ارقام مالی نداشت
بلکه بیشتر استدلال ها از این جنس بود که گیم اسپات دارد توسط پولدارهای جهان،
توسط شورترها، به زیر کشیده میشود و ما باید در برابر آنها بایستیم. آنها نشان
میدادند که چطور شورترها این همه سرمایه روی شکست یک شرکت دیگر گذاشته اند. مردم
و افکار عمومی به این نگرش در ظاهر ضد سرمایه، ”ضد پولداران“، ”ضد شرکتهای مالی“
پاسخ مثبت دادند و شروع به خرید سهام گیم اسپات کردند. هرچند روند متقاعد کردن
اذهان عمومی به این سادگی هم نبود اما توسط افراد باهوشی انجام شد که در نتیجه کل جریان
بدل شد به یک جنگ بزرگ؛ که یک طرف کارزار شورترها و شرکتها مالی مجهز به اعداد و
ارقام مالی ایستاده بودند که ضرر را در شرکت گیم اسپات با ریاضی نشان می دادند و
از سمت دیگر افرادی که خود را نماینده مردم عادی معرفی میکردند که علیه شرکتهای
بزرگ مالی قد علم کرده اند. در این جنگ افکار عمومی طبیعتا موضع ضد سرمایه و ضد پولدارها
را انتخاب کرد که منجر به رشد ارزش سهام شرکت گیم استاپ شد. طوری که ارزش سهام
شرکت در طول یک ماه به صد برابر رسید.
این اتفاق چند وجه مختلف واقعیت امروز را نشان
میدهد که مهمترین آن این است که طبقهی متوسط، همان کسانی که موجب رشد سهام شدند،
به شدت از طبقهی سرمایهدار، طبقهی متمول خشمگین است و احساس میکند ثروتی که در
چند دههی اخیر توسط خود این طبقه تولید شده به صورت غیر عادلانه تنها به دست شرکتهای
بزرگ افتاده است. در واقع طبقه متوسط خود از ثروتی که در جامعه تولید کرده بی بهره
مانده است. یکی از دلایلی که ترامپ و پوپولیسم در سراسر جهان مورد حمایت طبقه
متوسط است، حمایتی که در سی سال پیش از آن اقلیت تندروی جامعه بود همین ضعیف شدن
طبقه متوسط و گرایش مردم عادی جهان به سوی ایدئولوژیهای پوپولیستی و فاشیسم است.
مهمترین دلیل استقبال از خرید سهام شرکت گیم اسپات، نوعی ابراز خشم از شرکتهای
بزرگ مالی است که سرمایههای تولید شده را به یغما برده اند. مسئله دیگری که این
اتفاق به خوبی آنرا عیان میکند، ساز و کار بازارهای سهام است. این اتفاق به ما
نشان داد که حتی در پیشرفته ترین بازارهای مالی دنیا، که همه چیز بناست با اعداد و
ارقام و محاسبات پیچیده کار کند، میتواند به راحتی توسط اقبال عمومی، و به خاطر رابطهی
سادهی عرضه و تقاضا، بالا و پایین شود آن هم فارغ از این که شرکت مورد نظر سود ده
است یا ضرر ده. اتفاقی که در بورس ایران هم افتاد از همین جنس بود با این تفاوت که
در ایران مسئله نجات سرمایهی ریالی، مردم را وادار کرده بود که سرمایه خود را به
سهام بدل سازند، که موجب شد تقاضا برای خرید سهام بالا برود.
آینده شرکت گیم استاپ نامشخص است چرا که امروز
برآورد میشود ارزش سهام این شرکت نزدیک به صد میلیارد دلار است در حالی که شرکت در
چند سال اخیر متضرر بوده است. شاید این توجه جدید این اقبال جدید از آنها موجب
شود شرکت دوباره سرپا شود. شاید هم ناگهان تمام سرمایهگذارن تصمیم بگیرند که سهامشان
را بفروشند که آن زمان است که حباب شکسته میشوند و بسیاری در این میان پول خود را
از دست خواهند داد.
این نوع اتفاق ها به شکل عیان تری در دنیای ارزهای دیجیتال میافتد چرا که در آنجا تمام ماهیت بازار تنها و تنها بر مبنای عرضه و تقاضا است نه سود سالانه شرکت. در آنجا تنها مسئله این است که در هر لحظه چه تعداد خواستار خرید اند و چه تعداد خواستار فروش. برای همین افت و خیز بازار آن بیشتر وابسته به این است که افکار عمومی احساس کند کدام ارز بیشترین خواهان را دارد. برای همین هم است که ارز بیت کوین همیشه بیشترین ارزش را داشته است چرا که همیشه بیشترین تقاضا را داشته. اگر بازار ارز دیجیتال کمی به فاکتورهای دیگر از قبیل پروژه های صاحبان این ارزها، نوآوری در خدمات و محصولات و دیگر عواملی که موجب رشد و افول سهام های سنتی میشوند، وابسته بود، تا امروز باید حداقل شاهد یک ارز دیجیتال می بودیم که توانسته باشد از بیت کوین عبور کند. اما چنین اتفاقی نیفتاده است چرا که تنها عامل تعیین کننده همان افکار عمومی است.
نظرات