بحران اقتصادی و افول آزادی بیان







یکی از نویسنده های آمریکایی به مردم آمریکا هشدار داد که فکر نکنید از بین رفتن دموکراسی و آزادی بیان در آمریکا غیر ممکن است. قطعا آزادی بیان، شعار چند صد ساله آمریکا، امروز خدشه دار شده است و شاید هم ترک برداشته باشد. ترکی که ممکن است عمیق تر شود و ناگهان دهان باز کند و فاجعه رخ دهد.

اما آیا صرفا تمام تغییرات به خاطر یک رئیس جمهور نژادپرست است. بعید است که درختان کهن سال آزادی بیان به واسطه ی یک رئیس جمهوری تند رو بلرزند. این افول که هم اکنون در آمریکا با ترامپ، در انگلستان با بوریس جانسون، در اسپانیا با گروه بوکس، در سوئد با رای بالای (17 درصد) حزب فاشیستیِ یمی اوکیسون بعد از 100 سال، و در برزیل با بولسونارو شروع شده است، تنها بسته به این سیاست مدار و آن حزب نیست.

تفسیر درست را باید از دل مناسبات سرمایه و اقصاد بیرون کشید. چرخش سرمایه  در جهان، یا بهتر است بگوییم غرب، همچون چرخش آبهای گرم اقیانوس که می توانند نظام اکولوژی را منقلب سازند، می تواند توازن سیاسی را در سطح جهان بهم بریزد. این توازن می تواند به سمت تمایل جوامع به نیروهای رهایی بخش و سوسیالیستی باشد یا برعکس می تواند راست افراطی پوپولیستی را رو آورد. باید روی بخش پوپولیستی ماجرا تاکیید کنیم چرا که وجه مشترک تمام این گرایشات اخیر است.

بحران های اقتصادی امروزی، فعلا در مرحله ای نیستند که مانند بحران های بزرگ همچون بحران 1929 موجب یک جنگ جهانی شوند اما به داخل کشورهای کشیده می شوند و نتیجه ی آن افول دموکراسی ها و آزادی های بیان است. تنش ها امروزه در داخل است ولی اگر به همین منوال پیش روند می تواند نوید یک جنگ بزرگ دیگر را باز آفریند.

بحران امروز سرمایه داری در جهان، حرکت سرمایه و تغییر پارادایم اقتصاد از غرب به چین است. این وضعیت ابتدا خود را در آمریکا نشان داده است و به زودی دامنه ی آن به دیگر قدرت های اقتصادی دیگر خواهد رسید.

 

اما چرا باید تغییر پارادایم اقتصادی از غرب به شرق این چنین جوامع متمول غربی را نگران سازد. دلیل آن بیتابی از دست رفتن میلیاردهای دلار سودهای هنگفتی است که سالیان سال نصیب شرکت های غربی شده و حالا در حال سرازیر شدن به شرکت های چینی است. امروزه شرکت های آمریکایی اروپایی در وضعیت دهه ی های هفتاد، هشتاد یا نود نیستند. علاوه بر آغاز تسلط چین بر بازارهای جهان، نابودی خرده تجارت های غربی دلیل دیگر این التهاب است. تجارت های خرد در کشورهای صنعتی به خاطر ساختارهای بین المللی پولی و بانکی و نظام های هماهنگ تجاری در سطح جهان (این که مثلا آمازون بتواند در کوچکترین کشورها بیشترین سهم بازار را داشته باشد) در سرمایه داری متاخر در حال محو شدن اند اما از آن طرف شرکت های بین المللی مدام سهم بیشتری از بازار را کسب می کنند. شرکت های آنلاین بین المللی، غول هایی چون آمازون و گوگل، آنچنان خرده تجارت ها را پس زده اند که در فرانسه اخیرا قانونی برای اخذ مالیات از این شرکت ها تصویب شد (گرفتن مالیات از شرکت هایی آمریکایی در فرانسه، اتفاقی عجیب در مناسبات بین المللی) که نشان از استیصال دولت مردان در برابر این شرکت های چند ملیتی است.

 

آمریکا همیشه جامعه ی دو قطبی بوده است، از جنگ داخلی گرفته تا به امروز دو نوع نگرش در آمریکا حضور دارد. آنها هیچ وقت نتوانستند مسائلی چون اسلحه، سقط جنین، مهاجران و نژادپرستی را حل کنند و این فضای دو قطبی بعد از بحران اقتصادی 2007 به مراتب بیشتر و بیشتر شده است. انتخاب ترامپ یک هشدار جدی بود. این هشدار نه فقط زنگ را در گوش دموکرات ها که حتی برای جهوری خواهان هم به صدا درآورد. فضای آمریکا چنان دو قطبی است که تا لحظه ی شمارش آخرین رای هم نمی توان پیشبینی کرد که چه کسی برنده انتخابات خواهد بود. و شرکت هایی مانند کمبریج آنالیتیکا می توانند با دست کاری فیس بوک و آگهی نتیجه انتخاباتی به این مهمی را تغییر دهند. اینها نشان از شکنندگی وضعیت برای هر دو طرف است و نشان از عمیق شدن این شکاف. این شکاف اگر امروز در آمریکا تشدید شده است به کشورهای دیگر ضنعتی سرایت کرده است.

 وضعیت امروز بسیار شکننده است، چرا که قطار اقتصاد جهانی چنان بیمار است که کشیدن ترمز اضطراری آن می توان وضعیت را نه برای یک تحول سوسیالیستی بلکه برای چرخش به سوی یک نظام فاشیستی برخاسته از دل دموکراسی (اتفاقی که در آلمان قبل از جنگ دوم افتاد) آماده سازد. تمام نظام های راست افراطی پوپولیست اند چون می دانند بعد از کشیده شدن ترمز قطار تنها توده ها هستند نتیجه بازی را رقم می زنند نه مناسبات درون حزبی.

 


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

استراتژی هایی در بازی رولت

بردن سگ از ایران به انگلستان یا کشورهای اتحادیه ی اروپا

بردن در بازی رولت شیوه های جدید