کتاب انسان خردمند و نقد های ضعیف این کتاب
من کتاب را به انگلیسی خوانده ام و بر مبنای منبع انگلیسی آن این نوشته را نوشتم اما ظاهرا این آقا کتاب را به فارسی خوانده اند.
گوینده معقد است که "ستون فقرات تاریخ جهان"، "ایران زمین و
تمدن ایرانی است". چطور چنین نتیجه ای می توان گرفت ؟ تاریخ جهان ستون فقراتش ایران است ؟ مثلا تاریخ
اتفاقات هزاران ساله مکزیک یا تمام کشورهای آمریکای لاتین چه ارتباطی با ایران
دارد ؟ ایران تنها در یک دوره امپراطوری جهانی بود مانند امپراطورهای مختلفی که در
جهان شکل گرفته اند و نابود شده اند مثل امپراطوری چین، یا انگلستان یا آخرین آن
که آمریکاست ولی در حال نزول و سربرآوردن دوباره چین. بنابراین ایران ستون فقرات تاریخ
جهان نیست.
گوینده می گوید که حراری یک شخصیت غیرعادی است ؟ این حرف تنها از یک فرد بی اطلاع
از وضعیت انسان صادر می شود. اصلا شخصیت عادی چیست ؟ مگر شخصیت ها را می توان به
عادی و غیر عادی تقسیم کرد. هرچند در ادامه وقتی منظورش را در مورد شخصیت غیر عادی
بیان می کند متوجه می شویم که دارد در مورد همسویی حراری با ایدئولوژی دولت
اسرائیل و ایران ستیزی صحبت می کند. با چه مدرکی چنین حرفی زده می شود؟ اگر حراری ایران
ستیز بود با بی بی سی فارسی مصاحبه می کرد ؟ اصلا فرض را بر این بگیرید که ایران ستیز است این
وجه شخصیت این فرد چه ارتباطی دارد با مسائلی که در کتابش مطرح کرده. در ضمن خود
این حرف تناقض بسیاری دارد چرا که حراری مشخص است که دین را ساخته دست بشر می داند
چطور می تواند همسو با ایدئولوژی دولت اسرائیل باشد که به شدت دین محور است و از
ارتودوکسهای یهودی اسرائیل حمایت می کند. مسئله دیگر این که ارتودوکسهای یهودی
خیلی هم طرفدار دوران گذشته ایران اند اگر نگاهی به تاریخ ملکه استر در ایران
بیاندازید می بینید که این ملکه ایرانی به یهودیان آواره جا و مکان داده بود برای
همین همیشه یهودیان از آن دوره ایران به نیکی یاد می کنند.
گوینده معتقد است که چون حراری همجس گرا هست نظراتش در مورد قدرت مردانه و مرد
سالاری پس نمی تواند درست باشد و ما باید حواسمان باشد. اول همجنس گرایی منافاتی
با قدرت مردانه ندارد. تو می توانی همجنس گرا باشی و در عین حال می تواند بیشترین
زور و قدرت را اعمال کنی می توانی مرد سالار باشی یا می توانی برعکس کاملا به برابری مرد و زن باور داشته باشی پس صرف همجنس گرا بودن نمی توان نتیجه گرفت که نوشته های
تو در مورد قدرت مردانه اشتباه است یا درست. اصلا مگر نقد قدرت مردانه
توسط زن ها نمی تواند صورت بگیرد؟ چه ربطی میان تمایل جنسی یک نویسنده و نوشته
هایش دارد ؟ این نوع نگاه های تنها برای کوبیدن یک نویسنده خیلی سطحی و دم دستی
است چون گوینده هیچ منطقی را نمی تواند از داخل متن پیدا کند که مورد حمله قرار
دهد دست می گذارد روی تمایل جنسی نویسنده، روی زندگی فردی وده ها چیز دیگر که هیچ
ارتباطی به نقد آن کتاب ندارد.
در ادامه گوینده می گوید که حراری در کمون زندگی کرده ولی در مورد کمونیسم
شوروی نقد دارد اما بعد دوباره می گوید که حراری شیفته قدرت و وضعیت سرکوب نظام
شوروی سابق هم هست. اصلا این ادعاها درست، اتفاقا یکی از نقدهایی که به جد می توان
به حراری کرد این است که در این کتاب او شیفته ی لیبرال دموکراسی غربی است و
سوسیالیسم را دست کم گرفته است.
حالا به جای خنده دار ماجرا می رسیم، گوینده می گوید که حراری گیاه خوار است
پس باید در مورد نوشته هایش در مورد اهلی شدن حیوانات وحشی شک کرد و دقت کرد. آیا
کسی که کار آکادمیک می کند می تواند چنین حرفی بزند ؟ خوردن یا نخوردن گوشت در
زمان حال حاضر چطور می تواند جلوی تحقیقات تو را برای مثلا ده هزار سال پیش
بگیرد؟
گوینده گیاه خواری را به مذهب مدرن وصل می کند ؟ مذهب مدرن ؟ امروزه گیاه خواری در تمام دنیا
دارد روز به روز بیشتر و بیشتر می شود آن هم به دلائل مختلف بعضی به این خاطر که صنعت
گوشت و لبنیات حیوانات را آزار و شکنجه می کند دیگر این که صنعت دام پروری بزرگترین
میزان گازهای گلخانه ای را تولید می کنه که موجب هر چه بیشتر گرمایش زمین می شود. من
بعید می دونم این گوینده اصلا کتاب حراری را تا آخر خوانده باشد چرا که حراری با فاکت
های رسمی نشان می دهد که در صنعت دام داری جهان که ظلم هایی بر حیوانات می رود نه
این که حراری برخورد رمانتیک با مسئله گوشت دارد.
در نهایت گوینده شروع می کند به نقدر کتاب که البته باز هم نمی تواند به درستی
کتاب را نقد کند مثلا می گوید کتاب پر است از نظریه های اشتباه و نمونه ای که برای
حرف خود می آورد این است که حراری در کتاب گفته شامپانزه ها 5 ساعت غذا می خورند بعد
هم وصل کرده این مسئله را به نشخوار کردن اول این که شامپانزه های زمان خیلی زیادی
غذا می جوند حراری به این مسئله اشاره کرده نه این شامپانزه ها نشخوار می کنند.
خود گوینده احتمالا از چنین چیزی آگاهی ندارد و یا کتاب را به انگلیسی نخوانده
است.
مسئله دیگری که گوینده نقد می کند مسئله انقراض یک سری حیوان به واسطه ی ورود
آدم به یک ناحیه جدید است. گوینده می گوید حراری معتقد است حیوانات برای این منقرض
شدند چون از آدم نمی ترسیدند و برای همین آدم ها به راحتی آن ها را شکار می کردند.
که البته گوینده این نظریه را اشتباه می داند و معتقد است که انسان یک حیوان درشت
بوده و نسل اول شاید نترسیده باشند نسل بعدی متوجه می شدند و فرار می کردند. علت
را گوینده در ابزار داشتن انسان عنوان می کند. اما حراری بارها و بارها از همکاری
انسان در شکاریاد می کند و دلایل متفاوتی برای شکار حیوانات می آورد مثلا در مورد
ماموت ها می گوید چون آن ها دوران بارداری بسیار طولانی داشتند و انسانها آنها را
مدام شکار می کردند میزان مرگ در برابر میزان تولد بین ماموت ها بسیار بیشتر بود و
این باعث انقراضشان شده بود. این نوع نقد هایی که گوینده می کند بیشتر اسمشان بازی
با متن است گوینده یک بخش از متن را می گیرد و با آن بخش دیگر را نقد می کند. دلایل
انقراض هر حیوانی با حیوان دیگر به تفکیک مشخص شده است اما گوینده فقط یکی را بر
می دارد و کلی سازی می کند و نتیجه می گیرد پس گفته های حراری غلط است.
ایراد دیگری که گرفته شده است این است که چرا حراری مثلا در مورد هموساپینس ها
در قرون وسطی حرف زده چرا که هموساپینس یک گونه انسان است و قرون وسطی یک دوره
تاریخی است که یک سری آدم در آن زندگی می کردند. در علم امروز می دانیم که همو
ساپینس ها تکامل پیدا کرده اند و انسان های امروزه همه همو ساپینس هستند برای همین
می تواند از وضعیت هموساپینس در قرون وسطی صحبت کرد اما گوینده ظاهرا از این ارتباط
چندان خشنود نیست که نشان می دهد خود گوینده ظاهرا مخالف تکامل است.
بعد هم اشاره کرده است به انقلاب کشاورزی که در ایران اتفاق افتاده است ولی
حراری نگفته ایران. انقلاب کشاورزی ده هزار سال پیش اتفاق افتاده است و در آن دوره
دولت ملت ایران وجود نداشته است. برای همین نام بردن از کشور ایران نمی تواند دست
باشد. بعد هم انقلاب کشاورزی در تمام منطقه ی خاور میانه بود نه تنها در ایران. مسئله
دیگر این که بین قاره آمریکا و بقیه زمین برای هزاران سال رابطه ای وجود نداشت
کشاورزی در قاره آمریکا هم شکل گرفت و پیشرفت کرد. کلا این نوع نگاه ایران محوری
در بین بسیاری از نویسنده های ایران مطرح است که عمده آن هم به خاطر وضعیت احساس
بد عقب ماندگی امروزی است که به اشتباه دراین نویسنده ها وجود دارد.
گوینده در تمام صحبتش در مورد این که چه حرفی علمی هست یا نیست بحث می کند اما
در نهایت تمام دلایلی که خود برای حرف هایش می آورد دینی و رنگ و بوی مذهبی دارند.
نظرات