فساد برخاسته از تضعیف جامعه ی مدنی
وقتی یک آدم، یا هر موجود زنده ی دیگه ای، احساس ترس از نیستی و نابودی می کند، می توند واکنش های خشنی بروز بدهد چرا که ناخودآگاهش در لحظه ی خطر او را به سمت خشونت می برد تا بتواند بقا خود را حفظ کند. این یک واکنش طبیعی برای حفظ بقا است.
با این که مقایسه یک نظام سیاسی با یک فرد و ناخودآگاه چندان درست نیست اما من بر این باور هستم که نظام هایی که در آن ها قدرت بین گروه های متعدد جابجا نمی شود و آرام آرام قدرت در یک نقطه متمرکز می شود، خیلی شبیه به یک فرد عمل می کنند. یعنی در زمانی که احساس می کنند کلیتشان در خطر است دست به هر کاری می زنند تا این کلیت را حفظ کنند چون خودشان را به صورت یک کل می بیند که در حال فرو ریختن است و برای بقا باید دست به هر کاری بزنند تا آن را حفظ کنند.
امروز بیستمین سال توقیف دست جمعی روزنامه بود. زندانی کردن دگر اندیشان، کشتار روشنفکران، تقلب، حصر، نظارت و یا هر ضربه دیگری به بدنه ی جامعه ی مدنی یک کشور وارد شود خود را به شکل تاثیرات بلند مدت عیان می کند. مثلا ضربات کاری مارگارت تاچر به اتحادیه های کارگری انگلستان، امروز در جامعه انگلستان خود را به شکل نوعی بی تفاوتی سیاسی کلی در بین توده های مردم نشان می دهد که موجبات حکومت شرکت ها را فراهم کرده است. یا نابود کردن انقلاب مشروطه و از پی آن تضعیف روشنفکران و فعلان چپ در ایران منجر به یک فضای خالی سیاسی شد که بعدها توسط ارتجاع پر شد. همینطور ضربات جمهوری اسلامی به بدنه ی روشنفکران در طی این بیست سال، حاصلی نداشته است جز جامعه ای ضعیف به لحاظ مدنی. جامعه ای که شکاف عمیق آن فعلا با چیزهایی چون فساد و بی مایه گی پر شده است.
لیبرال مسلک ها که همیشه در پی تضعیف گروه های چپ در ایران بودند و از برخورد نظام با آن ها لبخندهای هیستریک زیر پوستی می زدند غافل بودند که همان رویه های سرکوب، همان هیولای قدرت که "دشمنانشان" را دارد کنار می زند قرار نیست برای آن ها جایی باز کند. بلکه جا را برای هیولاهای دیگری باز می کند که در نهایت همان لیبرال مسلک ها را هم هدف قرار می دهند.
فساد در یک جامعه به خاطر ناکارآمدی این دولت و آن حذب نیست، اتفاقا در ایران جناب روحانی و قوه ی قضا تمام تلاششان را برای سرکوب فساد می کنند اما نمی توانند کاری از پیش ببرند؛ چرا که عامل اصلی کنترل هیولای فساد، جامعه ی مدنی قدرتمند است نه یک نظام عریض و طویل با انواع و اقسام دستگاه های سرکوب. سازمان های اطلاعاتی ایران بسیار قدرتمند اند اما توان برچیدن فساد را حتی در شرایطی اکنون که فروش نفت هم به پایین ترین سطح رسیده است، ندارند. چرا که با کنترل و قدرت نمی توان فساد را مهار کرد. انباشت قدرت در هر نقطه ای خود نوعی فساد است.
نظام هایی معمولا دست به سرکوب می زنند چرا که فکر می کنند اگر بتوانند قدرت را در دست داشته باشند می توانند ارزش های خود را در جامعه پیاده کنند. اما همان سرکوب ها آن ها را به ورطه ای می اندازد که ضد تمام همان ارزش هایی است که برای آن می خواستند قدرت را حفظ کنند.
هیچ ارزش والایی را نمی توان از راه ضد ارزش به دست آورد. اگر اصلی ترین ارزشی که انقلاب دنبال می کرد عدالت اجتماعی بود تجربه ی این چهل سال به ما نشان داده نمی توانیم این ارزش را با زور به جامعه تحمیل کنیم، چرا که همان زوری که به جامعه وارد می کنیم خود نوعی ناعدالتی اجتماعی است. نظام تا جایی که احساس کند یک نظام یک پارچه است مدام از هر طرف احساس تهدید می کند و نیاز دارد برای دفاع از خود دست به هر خشونتی بزند تا کلیتش را، بقایش را حفظ کند. اما اگر نظام این قدرت انباشته را، این عامل فساد را، در میان گروه های مخلف پخش کند دیگر مسئولیت حفظ آن را هم بر عهده نخواهد داشت و رفتارهای هیستریایی را دیگر بروز نخواهد داد، هر چند اگر این قدرت بیش از اندازه انباشت شده باشد رها کردن آن دیگر چیزی جز یک انفجار بزرگ نخواهد بود.
نظرات