پروژه ی سلطنتی تایلند
به طور اتفاقی به جریانی برخوردم که می تواند
مورد توجه باشد. پروژه ای در تایلند به نام پروژه ی سلطنتی در سال 1969 آغاز می
شود که در جهت از بین بردن مشکل کشت تریاک در تایلند بوده است. در آن زمان حدود 8
درصد کل تریاک جهان که در حدود 200 تن برآورده شده بود، در تایلند تولید می شده که
تقریبا تمام آن برای ساخت هروئین مصرف می شده است. کشاورزان بیشتر مزارع خود را به
کشت تریاک اختصاص داده بودند و بیشتر مردان معتاد به تریاک بودند. پروژه ی مذبور
یکی از معدود پروژه های موفق در این زمینه بوده است به صورتی که بعد از چند سال
تقریبا کشت تریاک متوقف می شود و به جای آن انواع اقسام سبزیجات تازه و میوه و حتی
پرورش خاویار آغاز می شود. این گونه پروژه ها در میانمار و لائوس هم اجرا شده بود
که همه ی آن ها با شکست مواجه شدند. اولین سوالی که به ذهن من آمد این بود که چطور
ممکن است چنین پروژه ای موفق شود؛ چرا که معمولا محصولات کشاورزی توسط شرکت های
واسط و پخش کننده خریداری می شود و به این ترتیب کشاورز و باغدار در این "بازارا
آزاد" نابود می شوند و سود واقعی به جیب همان شرکت های چند ملیتی می رود که
محصولات کشاورزی را پخش می کنند نه تولید کنندگان واقعی آن. برای همین پی گیر آن
شدم که ببینم چطور این پروژه در تایلند موفقیت آمیز بوده است. بعد از جستجو متوجه
شدم که حدسم درست بوده است پروژه سلطنتی (فارغ از اسمش) سیستم توزیع بسیار دقیقی
را ایجاد کرده است که در آن مواد غذایی از کشاورزان و باغداران مستقیما خریداری می
شود و مستقیما به رستوران های سراسر کشور فروخته می شود. برخلاف تصور بسیاری که
فکر می کنند بازار آزاد راه حل است و همیشه طرفدار خصوصی سازی هستند، این پروژه به
صورت عملی نشان می دهد که چطور موسسات دولتی و عمومی توزیع را به دست بگیرند تا
تولید کننده ها بتوانند حد اقل به جای کشت تریاک به کشت مواد غذایی رو آورد. البته
اشاره به این نکته نیز خالی از لطف نیست که تایلندی ها فرهنگ بسیار گشوده ای برای پذیرش
مواد غذایی جدید دارند. برای مثال کلا شیوه ی سرخ کردن در تایلند حدود 100 تا 150
سال است که مرسوم شده است و آن هم به واسطه ی رابطه با چین بوجود آمده است اما در
حدود همین صد و پنجاه سال زنجیره غذایی و شیوه ی پخت غذایشان را کاملا تغییر داده
است. پروژه ی سلطنتی به واسطه ی وارد کردن بذر ها ی مختلف و فراهم آوردن آموزش های
کافی، امکان کاشت و برداشت محصولات بسیار متنوعی را به خانواده های روستایی داده
است، حتی متخصصانی از کلمبیا به کار گرفته شده اند که نحوه ی کاشت بهتره قهوه را
به کشاورزان بیاموزند. با اجرای این پروژه تقریبا قیمت تمام شده ی محصولا کشاورزی
نسبت به قیمت وارداتی آن ها 90 درصد ارزان تر است.
حال این سوال پیش می آید که چرا چنین پروژه ای
را نمی توانیم در ایران پیاده سازی کنیم. ما در ایران به جای این که به فکر خصوصی
سازی شرکت های عمومی باشیم باید به فکر ایجاد سازمان هایی اینچنین باشیم که عمل
توزیع را به خوبی انجام دهند توزیعی که می توانند روستا و شهر را به دو نهاد تولید
کننده و مصرف کننده بدل کند.
نظرات